الا ، ای رهگذر ! منگر چنین بیگانه بر گورم
چه می خواهی چه می جویی در این کاشانه ی عورم ؟
چه سان گویم چه سان گریم حدیث قلب رنجورم ؟
از این خوابیدن در زیر سنگ و خاک و خون خوردن
نمی دانی چه می دانی که آخر چیست منظورم ؟
تن من لاشه ی فقر است و من زندانی زورم
کجا می خواستم مردن ؟ حقیقت کرد مجبورم
برای مطالعه ی متن کامل شعر به ادامه ی مطلب بروید
ادامه مطلب...